کودکانه

قصه كلاغ سفيد  
قصه :

 

يكي بود يكي نبود غير از خدا هيچكس نبود لانه ي آقا كلاغه و خانم كلاغه توي دهكده ي كلاغها روي يك درخت سپیدار بود. آنها سه تا بچه داشتند. اسم بچه هايشان سياه پر ، نوك سياه و مشكي بود. وقتي بچه ها كمي بزرگ شدند، آقا و خانم كلاغ به آنها پرواز كردن ياد دادند. بچه كلاغها هر روز از لانه بيرون مي آمدند و همراه پدر و مادرشان به گردش مي رفتند.



ادامه مطلب...


نوشته شدهشنبه 6 خرداد 1391برچسب:قصه کلاغ سفید(قصه های کودکان), توسط حسین-غزل
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.